فراق

November 07, 2005

حاصل عمر آن دمست

هر که دلارام دید از دلش آرام رفت
چشم ندارد خلاص هر که در این دام رفت

یاد تو می​رفت و ما عاشق و بی​دل بدیم
پرده برانداختی کار به اتمام رفت

ماه نتابد به روز چیست که در خانه تافت
سرو نروید به بام کیست که بر بام رفت

مشعله​ای برفروخت پرتو خورشید عشق
خرمن خاصان بسوخت خانگه عام رفت

عارف مجموع را در پس دیوار صبر
طاقت صبرش نبود ننگ شد و نام رفت

گر به همه عمر خویش با تو برآرم دمی
حاصل عمر آن دمست باقی ایام رفت

هر که هوایی نپخت یا به فراقی نسوخت
آخر عمر از جهان چون برود خام رفت

ما قدم از سر کنیم در طلب دوستان
راه به جایی نبرد هر که به اقدام رفت

همت سعدی به عشق میل نکردی ولی
می چو فروشد به کام عقل به ناکام رفت

3 Comments:

Blogger noktegoo said...

سلام...اصطلاح «عارف مجموع» يعني چه؟

7:02 a.m.  
Blogger noktegoo said...

سلام... با اجازه ي شما چند تا منبع را نگاه کردم. ترکيب عارفِ مجموع را نديدم امّا در رسائل شاه نعمت الله ولي، در يک بيت آمده: اسماء متعددند امّا به صفات/ "مجموع" يکي بود و ليکن بالذات. به احتمال زياد، معني عارفِ مجموع يعني:کسي که از تعدد و تکثر اسماء الهي گذشته و به معرفتِ مقام وحدت الهي(مقام مجموع) رسيده است

9:51 a.m.  
Blogger Neda said...

mishe begi ahangesh male kie? man nemitoonam beshnavamesh

10:27 a.m.  

Post a Comment

<< Home