فراق

September 24, 2005

صدای سخن عشق

هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
وان که این کار ندانست در انکار بماند

اگر از پرده برون شد دل من عیب مکن
شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند


صوفیان واستدند از گرو می همه رخت
دلق ما بود که در خانه خمار بماند


محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد
قصه ماست که در هر سر بازار بماند


هر می لعل کز آن دست بلورین ستدیم
آب حسرت شد و در چشم گهربار بماند


جز دل من کز ازل تا به ابد عاشق رفت
جاودان کس نشنیدیم که در کار بماند

گشت بیمار که چون چشم تو گردد نرگس
شیوه تو نشدش حاصل و بیمار بماند


از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند


داشتم دلقی و صد عیب مرا می​پوشید
خرقه رهن می و مطرب شد و زنار بماند

بر جمال تو چنان صورت چین حیران شد
که حدیثش همه جا در در و دیوار بماند

به تماشاگه زلفش دل حافظ روزی
شد که بازآید و جاوید گرفتار بماند

0 Comments:

Post a Comment

<< Home