فراق

September 13, 2005

كه بسی وسوسه مندم

چه كسم من چه كسم من كه بسی وسوسه مندم
گه از آن سوی كشندم گه از اين سوی كشندم

نفسی رهزن و غولم ، نفسی تند و ملولم
نفسی زين دو برونم كه بر آن بام بلندم

نفسی همره ماهم نفسی مست الهم
نفسی يوسف چاهم نفسی جمله گزندم

بزن ای مطرب قانون هوس لیلی و مجنون
که من از سلسله جستم وتد هوش بکندم

به خدا که نگریزی قدح مهر نریزی
چه شود ای شه خوبان که کنی گوش به پندم

هله ای اول و آخر بده آن باده فاخر
که شد این بزم منور به تو ای عشق پسندم

بده آن باده جانی ز خرابات معانی
که بدان ارزد چاکر که از آن باده دهندم

بپران ناطق جان را تو از این منطق رسمی
که نمی‌یابد میدان بگو حرف سمندم

1 Comments:

Blogger koooootah said...

انتخاب شعر عالي بود

12:30 p.m.  

Post a Comment

<< Home