فراق

October 21, 2005

!نه

و غم تبسم پوشيده نگاه گياه است...
و غم اشاره محوی به رد وحدت اشياست
خوشا به حال گياهان كه عاشق نورند-
و دست منبسط نور روی شانه آنهاست
نه، وصل ممكن نيست-
هميشه فاصله ای هست
اگر چه منحنی آب بالش خوبی است
برای خواب دل آويز و ترد نيلوفر
هميشه فاصله ای هست
دچار بايد بود
و گرنه زمزمه حيرت ميان دو حرف
حرام خواهد شد
و عشق
سفر به روشنی اهتراز خلوت اشياست
و عشق
صدای فاصله هاست
صدای فاصله هايی كه
غرق ابهامند-
نه-
صدای فاصله هايی كه مثل نقره تميزند
و با شنيدن يك هيچ می شوند كدر
هميشه عاشق در دست ترد ثانيه هاست
و او و ثانيه ها می روند آن طرف روز
و او و ثانيه ها روی نور می خوابند
و او و ثانيه ها بهترين كتاب جهان را
به آب می بخشند
و خوب می دانند
كه هيچ ماهی هرگز
هزار و يك گره رودخانه را نگشود
و نيمه شبها با زورق قديمی اشراق
...در آب هاي هدايت روانه می گردند
سهراب-مسافر

1 Comments:

Blogger noktegoo said...

سلام...دچار بايد بود
و گرنه زمزمه ي حيرت ميان دو حرف
حرام خواهد شد

10:47 a.m.  

Post a Comment

<< Home