فراق

April 13, 2006

حلقه بر در


چون تو جانان منی، جان بی تو خرم کی شود؟
چون تو در کس ننگری، کس با تو همدم کی شود؟

گر جمال جانفزای خویش بنمایی به ما
جان ما گر در فزاید، حسن تو کم کی شود؟

دل زمن بردی و پرسیدی: که دل گم کرده ای؟
این چنین طراریت با من مسلم کی شود؟

چون مرا دلخستگی از آرزوی روی توست
این چنین دلخستگی زایل به مرهم کی شود؟

غم از آن دارم که بی تو همچو حلقه بر درم
تا تو از در درنیایی از دلم غم کی شود؟

خلوتی می بایدم با تو زهی کار کمال
ذره ای هم خلوت خورشید عالم کی شود؟

عطار

3 Comments:

Anonymous Anonymous said...

سلام... آفرین بر عطار و درود بر فراق نکته بین

3:02 a.m.  
Anonymous Anonymous said...

چه عاشقست که فریاد دردناکش نیست
چه مجلس است کز او های و هو نمی​آید
.......

4:49 a.m.  
Anonymous Anonymous said...

ساقيا برخيز و در ده جام را
خاك بر سر كن غم ايام را
ساغر مي بر كفم نه تا زبر
بر كشم اين دلق ارزق فام را
حافظ
از اين شعر عطار هيچ بيتي رو نمي شه جدا كرد ميخواستم يكي رو جدا كنم مثل اين
غم از آن دارم که بی تو همچو حلقه بر درم
تا تو از در درنیایی از دلم غم کی شود؟
اما هر كدام طريق خود دارد
پايدار باشيد
يا حق

10:24 p.m.  

Post a Comment

<< Home