فراق

March 23, 2006

كو نسيمی ز عنايت

بشنوید:شجریان

پاسبان حرم دل شده ام شب، همه شب
تا در اين پرده جز انديشه او نگذارم

ديده‌ بخت به افسانه‌ او شد در خواب
كو نسيمی ز عنايت كه كند بيدارم
حافظ


يارم به يك لا پيرهن، خوابيده زير نسترن
ترسم كه بوی نسترن، مست است و هشيارش كند

ای آفتاب آهسته نه، پا در حريم يار من
ترسم صدای پای تو، خواب است بيدارش كند

به کجا ها برد این امید ما را؟
به کجاها برد ما را؟

نشد این عاشق سرگشته صبور
نشد این مرغک پر بسته رها

به کجا می روم یارا؟
به کجا می برد مارا؟

ره این چاره ندانم به خدا به خدا
نشود دل نفسی از تو جدا به خدا

به هوایت همه جا در همه حال
به امیدی بگشایم شب و روز پر و بال

غم عشقت دل ما را
به کجا ها برد یارا؟
مشیری

2 Comments:

Anonymous Anonymous said...

به صد امید نهادیم در این بادیه پای
ای دلیل دل گم گشته فرو مگذارم

چون منش در گذر باد نمی یارم دید
با که گویم که بگوید سخنی با یارم

......

4:29 a.m.  
Anonymous Anonymous said...

دل بردي از من به يغما
اي ترك غارتگر من
ديدي چه آوردي اي دوست
از دست دل بر سر من
.......

2:01 a.m.  

Post a Comment

<< Home