لَن تَرَانِی
وَلَمَّا جَاء مُوسَی لِمِیقَاتِنَا وَکَلَّمَهُ رَبُّهُ
قَالَ رَبِّ اَرِنِی اَنظُرْ اِلَیْکَ
قَالَ لَن تَرَانِی وَلَکِنِ انظُرْ اِلَی الْجَبَلِ
فَاِنِ اسْتَقَرَّ مَکَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِی
فَلَمَّا تَجَلَّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ
جَعَلَهُ دَکًّا وَخَرَّ موسَی صَعِقًا
فَلَمَّا اَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَکَ تُبْتُ اِلَیْکَ
وَاَنَاْ اَوَّلُ الْمُوْمِنِینَ
هنگامى كه موسى به ميعادگاه ما آمد
و پروردگارش با او سخن گفت
عرض كرد: پروردگارا! خودت را به من نشان ده
تا تو را ببينم
گفت: هرگز مرا نخواهى ديد! ولى به كوه بنگر
اگر در جاى خود ثابت ماند، مرا خواهى ديد
اما هنگامى كه پروردگارش بر كوه جلوه كرد
آن را همسان خاك قرار داد; و موسى مدهوش به زمين افتاد
چون به هوش آمد، گفت :خداوندا! منزهى تو
من به سوى تو بازگشتم
و من نخستين مؤمنانم
وَلَمَّا جَاء مُوسَی لِمِیقَاتِنَا وَکَلَّمَهُ رَبُّهُ
قَالَ رَبِّ اَرِنِی اَنظُرْ اِلَیْکَ
قَالَ لَن تَرَانِی وَلَکِنِ انظُرْ اِلَی الْجَبَلِ
فَاِنِ اسْتَقَرَّ مَکَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِی
فَلَمَّا تَجَلَّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ
جَعَلَهُ دَکًّا وَخَرَّ موسَی صَعِقًا
فَلَمَّا اَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَکَ تُبْتُ اِلَیْکَ
وَاَنَاْ اَوَّلُ الْمُوْمِنِینَ
هنگامى كه موسى به ميعادگاه ما آمد
و پروردگارش با او سخن گفت
عرض كرد: پروردگارا! خودت را به من نشان ده
تا تو را ببينم
گفت: هرگز مرا نخواهى ديد! ولى به كوه بنگر
اگر در جاى خود ثابت ماند، مرا خواهى ديد
اما هنگامى كه پروردگارش بر كوه جلوه كرد
آن را همسان خاك قرار داد; و موسى مدهوش به زمين افتاد
چون به هوش آمد، گفت :خداوندا! منزهى تو
من به سوى تو بازگشتم
و من نخستين مؤمنانم
قَالَ رَبِّ اَرِنِی اَنظُرْ اِلَیْکَ
قَالَ لَن تَرَانِی وَلَکِنِ انظُرْ اِلَی الْجَبَلِ
فَاِنِ اسْتَقَرَّ مَکَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِی
فَلَمَّا تَجَلَّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ
جَعَلَهُ دَکًّا وَخَرَّ موسَی صَعِقًا
فَلَمَّا اَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَکَ تُبْتُ اِلَیْکَ
وَاَنَاْ اَوَّلُ الْمُوْمِنِینَ
هنگامى كه موسى به ميعادگاه ما آمد
و پروردگارش با او سخن گفت
عرض كرد: پروردگارا! خودت را به من نشان ده
تا تو را ببينم
گفت: هرگز مرا نخواهى ديد! ولى به كوه بنگر
اگر در جاى خود ثابت ماند، مرا خواهى ديد
اما هنگامى كه پروردگارش بر كوه جلوه كرد
آن را همسان خاك قرار داد; و موسى مدهوش به زمين افتاد
چون به هوش آمد، گفت :خداوندا! منزهى تو
من به سوى تو بازگشتم
و من نخستين مؤمنانم
سلام... اين تريلوژي را حتماً در اين باره شنيده اي: ۱- چو رسی به طور سينا «ارني» مگو و بگذر/ که نيرزد اين تمنا به جواب «لن تراني» ۲- چو رسی به طور سينا «ارني» بگو و مگذر/ تو حديث دوست بشنو، چه تری چه «لن تراني» ۳- «ارني» کسی بگويد که تو را نديده باشد/ تو که با منی هميشه چه جواب «لن تراني»؟
emsaal oon roozaee ke doost dari ham zaman shodan ba oon roozi ke adama be khatere zadroozet khoshhalan.... be fale nik...
سلام خوبيد؟
ساقی از رطل گرانسنگی سبکدل کن مرا
حلقهی بیرون این دنیای باطل کن مرا
وادی سرگشتگی در من نفس نگذاشته است
پای خواب آلودهی دامان منزل کن مرا
رفته است از کار چون زلف تو دستم عمرهاست
گه به دوش و گاه بر گردن حمایل کن مرا
از برای امتحان چندی مرا دیوانه کن
گر به از مجنون نباشم، باز عاقل کن مرا
جای من خالی است در وحشت سرای آب و گل
بعد ازین صائب سراغ از گوشهی دل کن مرا