فراق

December 30, 2006

!ای عفولان

ای همایی که همایان فرخی
از تو دارند و سخاوت، هر سخی

ای کریمی که کرمهای جهان
محو گردد پیش ایثارت نهان

ای لطیفی که گل سرخت بدید
از خجالت، پیرهن را بر درید

از غفوری تو، غفران چشمسیر
روبهان بر شیر، از عفو تو چیر

جز که عفو تو کرا دارد سند؟
هر که با امر تو بی‌باکی کند

غفلت و گستاخی این مجرمان
!از وفور عفو توست ای عفولان

...

عفوهای جمله عالم ذره‌ای
!عکس عفوت، ای ز تو هر بهره‌ای

عفوها گفته ثنای عفو تو
نیست کفوش، ایها الناس اتقوا

جانشان بخش و ز خودشان هم مران
!کام شیرین تواَند ای کامران

رحم کن بر وی که روی تو بدید
فرقت تلخ تو چون خواهد کشید

از فراق و هجر می‌گویی سخن
هر چه خواهی کن ولیکن این مکن

صد هزاران مرگِ تلخِ شصت تو
نیست مانند فراق روی تو

تلخی هجر از ذکور و از اناث
دور دار ای مجرمان را مستغاث

بر امید وصل تو مردن خوشست
تلخی هجر تو فوق آتشست

گبر می‌گوید میان آن سقر
چه غمم بودی گرم کردی نظر

کان نظر شیرین کننده‌ی رنجهاست
ساحران را خونبهای دست و پاست
دفتر پنجم

2 Comments:

Anonymous Anonymous said...

سلام...مثل هميشه عالي و بجا. هر چه هست از اوست

2:13 a.m.  
Anonymous Anonymous said...

از تو نیست که وقتی به گوش بشنوم باید هنوز لال بمانم ... و مگر نه این است که سکوت را سزد هر آنچه حقیقت باشد ؟؟؟

12:00 p.m.  

Post a Comment

<< Home