فراق

November 19, 2006

قد جفّ القلم

...
!ای دریده پوستین یوسفان
گر بدرد گرگت، آن از خویش دان

زانک می‌بافی همه‌ساله بپوش
زانک می‌کاری همه ساله بنوش

فعل توست این غصه‌های دم به دم
این بود معنی قد جفّ القلم

که نگردد سنت ما از رشد
نیک را نیکی بود، بد راست بد

کار کن هین! که سلیمان زنده است
تا تو دیوی تیغ او برنده است

چون فرشته گشته از تیغ آمنیست
از سلیمان هیچ او را خوف نیست

حکم او بر دیو باشد نه ملک
رنج در خاکست نه فوق فلک
...
دفتر پنجم

1 Comments:

Anonymous Anonymous said...

و اما صفر ...
به به
و یه بیت حیفم اومد

هله پاسبان منزل تو چگونه پاسبانی
که ببرد رخت ما را همه شب دزد نهانی

7:09 a.m.  

Post a Comment

<< Home