راه
راه بود و راه ـ اين هر جايي افتاده ـ اين همزاد پاي آدم خاكي؛برف بود و برف ـ اين آشوفته پيغام ـ اين پيغام سرد پيري و پاكي؛ و سكوت ساكت و آرامكه غم آور بود و بي فرجامراه مي رفتيم و من با خويشتن گه گاه مي گفتم
«!كو ببينم لولي اي لولي
اين تويي آيا ـ بدين شنگي و شنگوليسالك اين راه پر هول دراز آهنگ؟» و من بودم
كه بدينسان خستگي نشناس
مي سپردم راه و خوش بي خويشتن بودم........خوب يادم نيست
تا كجاها رفته بودم، خوب يادم نيست
اين كه فريادي شنيدم يا هوس كردم
كه كنم رو باز پس، رو باز پس كردم
پيش چشمم چيست اينك؟ راه پيموده
پهندشت برف پوش راه من بوده
گام هاي من بر آن نقش من افزوده
چند گامي بازگشتم، برف مي باريد...جاي پاها تازه بود، امابرف مي باريدباز مي گشتمبرف مي باريدجاي پاها ديده مي شد ليكباز مي گشتمبرف مي باريدبرف مي باريد. مي باريد. مي باريدجاي پاهاي مرا هم برف پوشانده ستاخوان ثالث
راه بود و راه ـ اين هر جايي افتاده ـ اين همزاد پاي آدم خاكي؛
برف بود و برف ـ اين آشوفته پيغام ـ اين پيغام سرد پيري و پاكي؛
و سكوت ساكت و آرام
كه غم آور بود و بي فرجام
راه مي رفتيم و من با خويشتن گه گاه مي گفتم
«!كو ببينم لولي اي لولي
اين تويي آيا ـ بدين شنگي و شنگولي
«!كو ببينم لولي اي لولي
اين تويي آيا ـ بدين شنگي و شنگولي
سالك اين راه پر هول دراز آهنگ؟» و من بودم
كه بدينسان خستگي نشناس
مي سپردم راه و خوش بي خويشتن بودم
كه بدينسان خستگي نشناس
مي سپردم راه و خوش بي خويشتن بودم
........
خوب يادم نيست
تا كجاها رفته بودم، خوب يادم نيست
اين كه فريادي شنيدم يا هوس كردم
كه كنم رو باز پس، رو باز پس كردم
پيش چشمم چيست اينك؟ راه پيموده
پهندشت برف پوش راه من بوده
گام هاي من بر آن نقش من افزوده
چند گامي بازگشتم، برف مي باريد
تا كجاها رفته بودم، خوب يادم نيست
اين كه فريادي شنيدم يا هوس كردم
كه كنم رو باز پس، رو باز پس كردم
پيش چشمم چيست اينك؟ راه پيموده
پهندشت برف پوش راه من بوده
گام هاي من بر آن نقش من افزوده
چند گامي بازگشتم، برف مي باريد
...
جاي پاها تازه بود، اما
برف مي باريد
باز مي گشتم
برف مي باريد
جاي پاها ديده مي شد ليك
باز مي گشتم
برف مي باريد
برف مي باريد. مي باريد. مي باريد
جاي پاهاي مرا هم برف پوشانده ست
اخوان ثالث
سلام... از این قسمت خوشم اومد: مي سپردم راه و خوش بي خويشتن بودم