زر رخسار
ای برده عارضت به لطافت ز مه سبق
دل غرق خون، دیده ز مهر رخت شفق
خورشید بر زمین زده پیش رخت کلاه
ریحان درآب شسته ز شرم خطت ورق
دینار جسته از زر و رخسار من طلا
وانگاه از درست رخم کرده سکه دق
اشک منست یا می گلرنگ در قدح؟
یا روی تست یا گل خود روی برطبق؟
مه را به هیچ وجه نگویم که مثل توست
با جبههء پرآبله و روی پر بهق
دانی که چیست قطرهء باران نوبهار؟
ابر از حیای دیدهء ما میکند عرق
مِنبعد، ازین دیار به کشتی گذر کنند
مارا گر آب دیده بماند برین نسق
پیوسته بی تو مردم بحرین چشم من
در باب آب دیده روان میکند سبق
خواجو خرد که واضع قانون حکمتست
در پیش منطق تو نیارد زدن نطق
ای برده عارضت به لطافت ز مه سبق
دل غرق خون، دیده ز مهر رخت شفق
خورشید بر زمین زده پیش رخت کلاه
ریحان درآب شسته ز شرم خطت ورق
دینار جسته از زر و رخسار من طلا
وانگاه از درست رخم کرده سکه دق
اشک منست یا می گلرنگ در قدح؟
یا روی تست یا گل خود روی برطبق؟
مه را به هیچ وجه نگویم که مثل توست
با جبههء پرآبله و روی پر بهق
دانی که چیست قطرهء باران نوبهار؟
ابر از حیای دیدهء ما میکند عرق
مِنبعد، ازین دیار به کشتی گذر کنند
مارا گر آب دیده بماند برین نسق
پیوسته بی تو مردم بحرین چشم من
در باب آب دیده روان میکند سبق
خواجو خرد که واضع قانون حکمتست
در پیش منطق تو نیارد زدن نطق
دل غرق خون، دیده ز مهر رخت شفق
خورشید بر زمین زده پیش رخت کلاه
ریحان درآب شسته ز شرم خطت ورق
دینار جسته از زر و رخسار من طلا
وانگاه از درست رخم کرده سکه دق
اشک منست یا می گلرنگ در قدح؟
یا روی تست یا گل خود روی برطبق؟
مه را به هیچ وجه نگویم که مثل توست
با جبههء پرآبله و روی پر بهق
دانی که چیست قطرهء باران نوبهار؟
ابر از حیای دیدهء ما میکند عرق
مِنبعد، ازین دیار به کشتی گذر کنند
مارا گر آب دیده بماند برین نسق
پیوسته بی تو مردم بحرین چشم من
در باب آب دیده روان میکند سبق
خواجو خرد که واضع قانون حکمتست
در پیش منطق تو نیارد زدن نطق