فراق

November 14, 2006

عمری بود آن لحظه

حافـظ لب لعلش چو مرا جان عزیز است
عمری بود آن لحظه که جان را به لب آرم

2 Comments:

Anonymous Anonymous said...

سلام... بالاخره هر چي باشه جان ِما، امانتي ايست كه به او تعلق داره. حالا ما خودمان اين وسط چه كاره ايم نمي دونم

1:49 a.m.  
Blogger مسافر said...

ما ؟ نمی دونم...اما این بیت شاهکاره...لب->عزیز چو جان عاریتی-> جان به لب می آد(امانت رو پس می ده-> لقاء)(جونش به لب می رسه)(لب به لب می شه)->یه لحظه یه عمر ارزش داره)(یا شاید: مثل یه عمر طول می کشه!)

12:55 a.m.  

Post a Comment

<< Home