فراق

July 08, 2006

بوسه


از پسته تنگ خود آن یار شکر بوسه
دوشم به لب شیرین جان داد به هر بوسه

از بهر غذای جان ای زنده به آب و نان
بستد لب خشک من ز آن شکر تر بوسه

ای کرده رخت پیدا بر روی قمر لاله
وی کرده لبت پنهان در تنگ شکر بوسه

مه نور همی خواهد از روی تو در پرده
جان راز همی گوید با لعل تو در بوسه

نزد تو خریداران گر معدن سیم آرند
ای گنج گهر ز آن لب مفروش به زر بوسه

ای قبلهء‌ جان هر شب بر خاک درت عاشق
چون کعبه روان داده بر روی حجر بوسه

چون جوف صدف او را پر در دهنی باید
و آنگاه طلب کردن ز آن درج گهر بوسه

خواهی که شکر بارد از چشم چو بادامت
رو آینه بین وز خود بستان به نظر بوسه

چون خاک سر کویت آهنگ هوا کرده
بر ذره به مهر دل داده مه و خور بوسه

هر جا که تو برخیزی از پای تو بستاند
زنجیر سر زلفت چون حلقه ز در بوسه

لطفت که چو اندیشه حد نیست کنارش را
از روی تو انعامی دیدیم مگر بوسه

سیف ار ز تو می‌خواهد بوسه تو برو می‌خند
کز لعل تو خوش باشد گر خنده و گر بوسه

گر پای رقیبانت بوسند محبانت
ترسا ز پی عیسی زد بر سم خر بوسه

سیف

4 Comments:

Anonymous Anonymous said...

سلام... بوسه بر بوسه زنم فرصتِ معنی ندهم/ دهن ِ تنگ ترا قافیه تنگ است امشب

12:20 p.m.  
Anonymous Anonymous said...

سلام دوست خوب من
من خاکی که از این در نتوانم برخاست
از کجا بوسه زنم بر لب آن قصر بلند
*
از بهر بوسه​ای ز لبش جان همی​دهم
اینم همی​ستاند و آنم نمی​دهد
*
در بهای بوسه​ای جانی طلب
می​کنند این دلستانان الغیاث
حافظ

10:31 p.m.  
Anonymous Anonymous said...

جان باقي به من از بوسه كرامت فرماي
تا به شكرانه همان لحظه نثار تو كنم

8:18 a.m.  
Anonymous Anonymous said...

مرا با خود برد به آن سوی رنگ ها و صدا ها

تو رفته ای که بی من تنها سفر کنی
من مانده ام که بی تو شبها سحر کنم
تو رفته ای که عشق من از سر به در کنی
من مانده ام که عشق تو را تاج سر کنم...

8:23 a.m.  

Post a Comment

<< Home