فراق

March 18, 2007

بحر کرم

مهرگیاه
به یاد نکته گو

ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم
از بد حادثه این جا به پناه آمده‌ایم

رهرو منزل عشقیم و ز سرحد عدم
تا به اقلیم وجود این همه راه آمده‌ایم

سبزهء خط تو دیدیم و ز بستان بهشت
به طلبکاری این مهرگیاه آمده‌ایم

با چنین گنج که شد خازن او روح امین
به گدایی به در خانه شاه آمده‌ایم

لنگر حلم تو ای کشتی توفیق کجاست
که در این بحر کرم غرق گناه آمده‌ایم

آبرو می‌رود ای ابر خطاپوش ببار
که به دیوان عمل نامه سیاه آمده‌ایم

حافظ این خرقه پشمینه مینداز که ما
از پی قافله با آتش آه آمده‌ایم

March 16, 2007

قدیم


!سرگردانیم را گویا پایانی مصور نیست
چگونه باشد؟
وقتی در گردش است هنوز
جمله کائنات

چگونه دوست ندارم هرکس را؟
وقتی همگان بوی تو دارند

چگونه دل نبندم هرچیز را؟
وقتی دل سرگردانم،آرامشش را

در کوچکترین چیزی که بوی تو را دارد
...دنبال میکند
2004

March 04, 2007

لا اله، اندر پی الا الله است

سجده

لا اله الا الله حقاً حقاً
ًلا اله الا الله ایماناً و تصدیقا
لا اله الا الله عبودیةً و رقاً
سجدت لک یا رب تعبداً و رقاً
لا مستنکفاً و لا مستکبراً
بل
انا عبدٌ ذلیلٌ ضعیفٌ خائفٌ مستجیرٌ