فراق

September 15, 2007

مَا غَرَّكَ؟

يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ

اى انسان! چه چيز تو را درباره
پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته
82:6

September 14, 2007

ملاقات

یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِیهِ

اى انسان! حقا كه تو به سوى پروردگار خود
به سختى در تلاشى
و او را ملاقات خواهى كرد
84:6

September 02, 2007

...يا ستّار

پرده ‌ای ستّار! از ما بر مگیر
باش اندر امتحان ما را مجیر
دفتر اوّل

خاموش کن، پرده مدر، سَغراق خاموشان بخور
ستّار شو! ستّار شو! خو گیر از حلم خدا
مولانا

که هست در پی شام سیاه صبح سپید

نه لب گشایدم از گل ، نه دل کشد به نبید
چه بی نشاط بهاری که بی رخ تو رسید

نشان داغ دل ماست لاله ای که شکفت
به سوگواری زلف تو این بنفشه دمید

بیا که خاک رهت لاله زار خواهد شد
ز بس که خون دل از چشم انتظار چکید

به یاد زلف نگونسار شاهدان چمن
ببین در آینهء جویبار گریهء بید

به دور ما که همه خون دل به ساغر هاست
ز چشم ساقی غمگین که بوسه خواهد چید ؟

چه جای من ؟ که درین روزگار بی فریاد
ز دست جور تو ناهید بر فلک نالید

ازین چراغ توام چشم روشنایی نیست
که کس ز آتش بیداد غیر دود ندید

گذشت عمر و به دل عشوه می خریم هنوز
که هست در پی شام سیاه صبح سپید

که راست سایه درین فتنه ها امید امان ؟
شد آن زمان که دلی بود در امان امید

صفای آینه خواجه بین کزین دم سرد
نشد مکدر و بر آه عاشقان بخشید
سايه